خسته ام از روزها....روزهای شعاری..
لحظحه های کاغذی را..روز و شب تکرار کردن..
خاطرات بایگانی...زندگی های اداری..
خنده های لب پریده...گریه های اختیاری..
رونوشت روزها را..روی هم سنجاق کردم..
شنبه های بی پناهی..جمعه های بی قراری..
عاقبت پرونده ام را..با غبار آرزو ها..
خاک خواهد بست رزوی..باد خواهد برد باری...
قیصر امین پور
نظرات شما عزیزان: