خاک عاشقی می داند
گریه می کند
رنج میکشد
و صبر می کند
سر به آستان مرگ میگذارد
بر شانه هایش می گرید
اما نمیمیرد
خاک عاشقی صبور است
بر برگ های پاییز بوسه میزند
تقذیر جهان را عوض می کند
جوانه ها را بیدار
ودرختها را خواب میکند
اما خود نمی خوابد
خاک
عاشقی صبور است
که سالها و سالها
برای آسمان صبر می کند
ومن همانم
که از خاک امده ام
چون خاک عاشقم
و چون خاک روزی
صبوری را خواهم آموخت
نظرات شما عزیزان:
لایک عالی بود